زنان شایسته از دیدگاه اسلام

فرهنگ پاک اسلام با طلوع نبوت پیامبر عظیم الشأن به عنوان دانشگاهی انسان‌ساز با درس‌ها، و مقررات ملکوتی‌اش در زندگی مرد و زن جلوه کرد، مردان و زنانی که بر اساس خردورزی، و فکر و اندیشه و تفکر و تعقل در سایه پر مهر این دانشگاه قرار گرفتند به ارزش‌های ملکوتی و انسانی آراسته شده و از امور پست و آنچه درخور انسان و انسانیت نیست پیراسته گشتند.
 
در این زمینه پس از قرآن مجید، پیامبر و اهل بیت ارزش‌ها و مکرمت‌هائی که به زن مقام و منزلت می‌دهد و او را تا جوار قرب حضرت حق می‌برد بیان کردند که البته هر زنی با بینش و درایت و با انتخاب و اختیار خود آراسته به آن ارزش‌های والا شود مورد توجه خدا و پیامبر و اهل بیت قرار می‌گیرد، در این زمینه به پاره‌ای از روایات که به صورتی کلی از زنان دارای ارزش‌های معنوی تعریف شده اشاره می‌کنم.

این گونه روایات به طور اغلب در کتاب‌هائی چون وسائل الشیعه، جامع احادیث الشیعه، بحار الانوار، محجة البیضاء آمده است.
 
«قال رسول الله خیر نسائکم الولود الودود العفیفة العزیزة فی اهل‌ها، الذلیلة مع بعلها المتبرجة لزوجها الحصان علی غیره آلتی تسمع قوله و تطیع امره و اذا خلأ بها بذلت له ما یرید منها ....»

پیامبرخدا فرمود: خوب‌ترین زنان شما زنی است که بسیار فرزند آورد، بسیار دوستدار شوهر و فرزند باشد، از صفت با ارزش پاکدامنی برخوردار باشد، در نزد قوم و قبیله‌اش سرفراز و با عزت و نسبت به شوهرش رام و مطیع باشد، فقط برای شوهر خود آرایش نماید، و نسبت به غیر شوهرش در قلعه عفت و حفظ دامن به سر برد، چون شوهر با او خلوت نمود به هر صورت که شوهر در لذت‌بری از او می‌خواهد در اختیار شوهر باشد.
 
و نیز آن حضرت فرمود: «ما استفاد امرء مسلم فایدة بعد الاسلام افضل من زوجة مسلمة تسره اذا نظر الی‌ها، و یطیعه اذا امرها، و تحفظه اذا غاب عنها فی نفس‌ها و مال‌ها:»

مرد مسلمان پس از اسلام فایده و منفعتی بهتر از همسر مسلمان نصیب او نشده، همسری که چون به او نظر کند خوشحال و مسرور شود، و چون شوهرش به او فرمان دهد اطاعت نماید، و هر گاه شوهر از او غایب شود وجود خودش را در حصن حصین عفت حفظ نماید، و از مال شوهر مراقبت کند که بی‌جا مصرف نگردد.
 
و آن حضرت فرمود: «من سعادة المرء الزوجة الصالحة:» از خوشبختی مرد همسر شایسته است.
 
امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود: «خیر نسائکم الطفهن بازواجهن و ارحمهن باولادهن:» بهترین زنان شما با ملاطفت‌ترین آنان نسبت به شوهر و مهربان‌ترین آنان نسبت به فرزندانشان هستند.
 
جهان را نعمتی بهتر ز زن نیست               ز زن مطبوع‌تر گل در چمن نیست
ز نعمت‌های گوناگون به از زن               سر خوان طبیعت بی‌سخن نیست
در این محنت سرا ماهرتر از زن                طبیب رفع اندوه و محن نیست
نبی فرموده چیزی جز زن و عطر               زدنی‌ای شما مطبوع من نیست
سخن واضح بگویم مرد بی‌زن                  چراغش قابل افروختن نیست
نباشد عیش مردی را که زن نیست            جهان بی‌زن کم از بیت‌الحزن نیست ‌
 

زنان متکی به فرهنگ غیر حق

به این نکته باید توجه داشت که دختران و زنانی که در هر دوره به خاطر شهوات حیوانی، احساسات غریزی از صراط مستقیم الهی جدا، و به فرهنگ ضد حق می‌پیوندند، یا از ابتدا به خاطر انحراف خانوادگی روی به دین خدا نمی‌آورند، و در گناه فساد دست و پا می‌زنند و به مظالمی که فرهنگ‌ها در طول قرون برای بهره‌برداری جنسی و التذاذ از وجود زن تن می‌دهند، انسانیت انسانی را از خود سلب نموده و از نظر پیامبر و اهل‌بیت جزء امت اسلامی و از افراد مسلمان به حساب نمی‌آیند و پیامبر و اهل‌بیت در روایات زیادی که از وضع آنان به ویژه در قرن‌های بعد از خودشان خبر داده‌اند از آنان و مردانی که آنان را به اسارت شهوات حیوانی خود در آورده، و از فرهنگ‌هائی که آنان را از حجاب و پوشش و عفت وعصمت و طهارت و پاکی درآورده و در لجن‌زار غرائز آزاد و بی‌بند و باری انداخته‌اند بیزاری جسته و همه آن زنان و مردان را مخرب تربیت، و عامل شیوع فحشا و منکرات دانسته و محکوم به عذاب قیامت و کیفرهای سنگین عرصه محشر به حساب آورده‌اند.

اینان باید بدانند که پیامبر بزرگ اسلام با کمک قرآن، و نقشه‌های سعادتبخش سنت، زمینه بی‌نظیری را برای نجاتشان از فرهنگ‌های شیطانی فراهم آورد، و راه خیر دنیا و آخرت را به رویشان باز کرد، و عرصه اسلام را برای رشد و کمال آنان و به ثمر نشستن درخت وجودشان ارائه فرمود، و در این جهت حق عظیمی بر آنان پیدا کرد، ولی اینان با نپذیرفتن قوانین و ارزش‌های رهائی‌بخش اسلام حقوق قرآن و پیامبر را پایمال کرده و به شیطان و شیطان پرستان خدمت قابل توجه و بی‌جیره و مواجب نموده‌اند!!

من در زمینه عمل اینگونه زنان که فریب مکتب‌های شیطانی و به ویژه فرهنگ اروپا و آمریکا را خورده و خویش را در خانه و کوچه و بازار و پارک و وسائل نقل و انتقال از قبیل ماشین، قطار، هواپیما با صد قلم آرایش و با لباس‌های محرک غرائز در معرض دید همگان قرار می‌دهند، و جز خسارت برای جوانان عزب و مردان زن‌دار و آلوده کردن محیط ببار نمی‌آورند به چند روایت مهم که نشان‌دهنده غیب‌گوئی اهل‌بیت و خبر دادن به قول معروف از اوضاع آخر الزمان است اشاره می‌کنم باشد که برای بی‌بند و باران و فراریان از فرهنگ خالقشان حضرت حق مایهٔ پند گرفتن و عبرت، و زمینه بازگشت به اصالت و نجابت و عفت و طهارت و پاکی و درستی باشد.

در کتاب با ارزش مکارم الاخلاق، و من لا یحضره الفقیه و باب نکاح وسائل با سند متین از اصبغ بن نباته روایت شده که می‌گوید: از امیرمؤمنان (ع) شنیدم می‌فرمود: «تظهر فی آخر الزمان و اقتراب الساعة و هو شر الازمنة نسوة کاشفات عاری‌ات کاسیات متبرجات، عن الدین خارجات، و فی الفتن داخلات، و الی الشهوات مائلات، و الی اللذات مسرعات، مستحلات للمحرمات فی جهنم خالدات:»

در آخر الزمان و نزدیکی قیامت که بدترین زمان‌هاست زنانی پیدا می‌شوند با سر و روی و موی باز، و بدون پوشش از مظاهر زیبائی بدن، زینت کرده به لباس‌های رنگارنگ و جالب توجه، خارج از دین، و غرق شده در فتنه، و رغبتکننده و شتاب‌ورز به شهوات و لذات بی‌مهار، حلال شمارنده محرمات الهی، که این گونه زنان به خاطر این بی‌بند و باری و فسق و فسادی که دارند در دوزخ ابدی و همیشگی‌اند!

در بحار الانوار مرحوم مجلسی آمده: ابن مسعود از رسول خدا (ص) روایت می‌کند: «سیأتی زمان یتبرجن النساء و زیهّن کزّی الملوک الجبابره ....»

زمانی بیاید که زنان در همه جا و نزد همه کس خود را به انواع وسائل آرایش و لباس‌های آن چنانی می‌آرایند و روشی چون روش شاهان ستمکار دارند.

در توضیح روایت باید گفت: اینگونه زنان همانند زنان غرب بازی‌گر میدان سیاست‌های شیطانی و احزاب می‌شوند، از فرط هواپرستی هر روز به رنگ و شکل تازه‌ای در می‌آیند، و مقاله‌ها در تحقق کشف حجاب و فرهنگشان می‌نویسند، و شب و روز به عنوان مطالبه آزادی و حقوقی که خود حقوق می‌دانند با ارکان دولت‌ها سر و سرّ برقرار می‌نمایند، و بی‌حجابی و آزادی مطلق را از حقوق حقه خود می‌شمارند!

در کتاب جامع الاخبار و بحار مجلسی حدیثی طولانی از رسول خدا روایت شده که در بخشی از آن حدیث آمده: زمانی بیاید که در آن زمان دیده نشود جز حاکم ستمکار، و ثروتمند بخیل، و نیازمند دروغگو، و پیرمرد بد عمل، و دانشمند مال دوست، و جوانان بی‌حیا، و زنان نادان، سپس در دنباله حدیث می‌فرماید: «قلّ الوفا، و شاع الزنا، و تزین الرجال بثیاب النساء و سلب و سلب عنهن قناع الحیاء ...»

وفای به عهد و پیمان نسبت به خدا و خلق کم شود، زنا زیاد و فراوان گردد، مردان خود را به لباس‌های ویژه زنان بیارایند، فرهنگ‌های ضد خدا، حجاب و پوشش را از زنان بردارند، و زمینه اختلاط آنان را با مردان و عیش و نوش شبانه تا صبح را فراهم آورند.

فخر الاسلام که کشیش مسیحی بود و پس از مطالات دقیق در دین خدا به تشیع گرائید و از علمای بزرگ عصر قاجاریه و ساکن تهران شد، و پس از فوت در کنار مقبره شیخ صدوق دفن شد و کتاب بسیار مهمی در اثبات حقانیت اسلام در چند جلد نوشت، در کتاب بیان الحق از پیامبر اسلام روایت می‌کند: «یکون فی‌آخر الزمان رجال یرکبون المیائر حتی یأتو ابواب المساجد، نسائهم کاسیات عاری‌ات علی رؤسهن کاسنمة البخت العجاف ...»

در آخر الزمان مردانی هستند که بر سیارات موج زننده سوار شوند و تا در مساجد بیایند زنانشان با روی و موی برهنه‌اند، لباسشان از نازکی بدن نماست!! موهای‌سرشان چون کوهان شتر نجاتی است.

مرحوم حاج شیخ ذبیح‌الله محلاتی که عالمی فرزانه، دلسوز و مؤلف بیش از صد جلد کتاب مفید بود، و من سال‌ها با آن بزرگوار معاشر و هم صحبت بودم می‌فرمود من مصداق این روایت را در یک روز جمعه در بصره دیدم، مشاهده نمودم بسیاری از مردم در مسجدی که در محله سمیر بصره بود با اتومبیل و موتور سیکلت و دوچرخه که باید گفت از نظر ویراج دادن و به اینطرف و آن طرف خیابان مایل شدن موج زننده هستند برای نماز آمدند، ولی زنان و دختران جوانشان که در آن مرکب‌ها بودند با سر و روی برهنه و لباس بدن‌نما خودنمائی می‌کردند، و زنان مسن آنان که احدی، رغبت به آنان ندارد، با چادر و روبند و نقاب بودند.

از رسول الهی روایت شده: «سیأتی زمان علی امتی لا یبقی من الاسلام الا رسم و لا من الایمان الا اسم و لا من القرآن الا درس، دینهم دنانیرهم و هوائهم آلتهم، ونساءهم قبلتهم:» «۱»

روزگاری بر امتم بیاید که از اسلام جز نوشته‌ای و از ایمان جز نامی، و از قرآن جز درسی باقی نماند، دین آنان ثروتشان، و خواسته‌آنان شهوتشان و قبله آنان زنانشان می‌باشد!

قبله بودن زن به این است که بر شوهر مسلط باشد، و او را تسخیر کرده و خواسته‌های غیر منطقی و نامعقولش را که همه ضد دین و غیر اخلاقی است بر او تحمیل نماید.

پیامبر در حدیث بسیار مهم می‌فرماید: «سیأتی علی امتی تحل لهم الغروبة و الرهبانیة و ان تلد المرأة حیةً خیر منان تلد الولد:»

زمانی بر امتم بیاد که غروبت و رهبانیت بر آنان حلال شود، و اگر در آن زمان زن مار بزاید بهتر از این است که فرزند بزاید.

پیامبر در دنباله آن می‌گوید: «اذ ارأیت الفسق قد ظهر و اکتفی الرجال بالرجال و النسأ بالنساء و علت الفروج علی السروج، و رأیت النساء یتخذن المجالس کما یتخذها الرجال و یتکلمون فی حقوق النساء:» «۲»

زمانی که غروبت و رهبانیت حلال است، آن زمانی است که دیدی هر فسقی و گناه و معصیتی آشکار و عمومی می‌شود، و همجنس بازی میان مردان و زنان شایع می‌گردد، و زنان به رانندگی مرکب‌ها روی می‌آورند، و می‌بینی که زنان مانند مردان تشکیل جلسه‌می‌دهند و برای خود آزادی و حق رأی و ورود به انواع مراکز سیاسی را خواستار می‌شوند.

مرحوم حاج ملأ هاشم خراسانی در کتاب منتخب التواریخ از علامه مجلسی از مفضل بن عمر از حضرت صادق (ع) روایت می‌کند که آن حضرت فرمود:

«یا مفضل ان فی حوالی الری جبلا اسود یبتنی فی ذیله بلدة تسمی بالطهران و هی دار الزوراء آلتی تکون قصورها کقصور الجنة و نسوان‌ها کالاحور العین، و اعلم یا مفضل انهن یتلبسن بلباس الکافر و یتزیین بزی الجبابره و یرکبن السروج و لا یتمکن لازواجهن و لا تکفی مکاسب الازواج لهن، فیطلبن الطلاق منهم و یکتفی الرجال بالرجال و النساء بالنساء و تشبه الرجال بالنساء و النساء بالرجال فانک ان ترید حفظ دینک فلاتسکن فی هذه البلدة و لا تتخذها مسکنا لان‌ها محل الفتنة و فرّ منها الی قلة الجبال و من الحجر الی حجر کالثعلب باشباله:»

ای مفضل در حوالی ری کوه سیاهی است که در دامه آن شهری ساخته می‌شود به نام طهران شهری بسیار وسیع که ساختمان‌هایش مانند کاخ‌های بهشت است، و زنانش چون حور العین، ای مفضل بدان که زنان آن شهر لباس‌های کافران را می‌پوشند، و چون ستمکاران زندگی می‌کنند، بر مرکب‌ها سوار می‌شوند، و از شوهرانشان تمکین نمی‌کنند، چون کسب شوهرانشان پر خرجی و هزینه آنان را تأمین نمی‌کند، درخواست طلاق می‌نمایند تا در آغوش مردی قرار گیرند که مخارج لباس و آرایش و رفت و آمدنشان را تأمین کند، هم‌جنس بازی در فاسقان و بی‌دینان آن شهر برقرار می‌گردد!! مردان خود را در لباس و زینت چون زنان می‌آرایند، و زنان خود را شبیه مردان می‌نمایند.

مفضل اگر حفظ دین خود را می‌خواهی در این شهر سکونت مگیر چون محل فتنه است، از آن شهر به سوی قله کوه‌ها فرار کن و از سنگی به سوی سنگ دیگر بگریز، چون روباهی که فرزندانش را برمی‌دارد و از محل حادثه به جای امنی فرار می‌کند.

این بود نمونه روایاتی که پیامبر و امامان دربارهٔ زنان بی‌دین پیش از وقوع این مفاسد خبر داده‌اند، و آنان را به خاطر جدا بودن از حقایق دینیه و مسائل الهی و حلال و حرام حق منبع شر و فساد و گناه و معصیت معرفی نموده‌اند.

در برابر اینان در هر دوره‌ای زنانی هستند که پای‌بند دین، و ملازم حق، و رعایتکننده حقوق همسر و خانه و فرزندان هستند که در سطور گذشته ملاحظه کردید مورد تعریف و ستایش قرآن مجید و پیامبر و ائمهٔ طاهرین هستند.

اروپا از اواخر قرن نوزده با بیرون آوردن دختران و زنان از خانه، و رفع حجاب از آنان، و مشغول کردنشان به هر گونه شغل و به ویژه مشاغلی که مناسب شخصیت آنان نبود، و آزاد گذاردن آنان برای افتادن در هر فسق و فجوری، و زمینه‌سازی برای آنان در جهت ارضاء شهوت رانان هر مجلس و محفلی، و اداره کردن کاباره‌ها و جلسات عیش و عشرت به وسیله این جنس لطیف، و کشانیدن دختران و زنان به بازی در فیلم‌ها با عریانی و نیمه عریانی و لباس‌های مبتذل و شهوت‌انگیز، جنایات هولناکی بر آنان روا داشت و ستمی بی‌نظیر بر آنان تحمیل نمود.

اگر زنان با رعایت حجاب و عفت و عصمت و پاک‌دامنی با مشاغلی چون آموزگاری، خیاطی، طبابت، جراحی، گلدوزی، آرایش‌گری، پرستاری آن هم نسبت به هم‌جنسان خودشان و در حدی که به حقوق شوهران و فرزندانشان لطمه‌ای وارد نمی‌شد مشغول بودند این همه فساد و بی‌بند و باری و آلودگی رواج پیدا نمی‌کرد، متأسفانه فرهنگ منحط غرب نسبت به زنان به مشرق هم سرایت کرد، و گروهی از دختران و زنان به تقلید از آن فرهنگ شیطانی روی آوردند و چه بلاها به سر خود و مردانشان و مردان جامعه نیاوردند!!

دانشمندان غرب و شرق که از انصاف برخوردارند از وضع آشفته زنان به نگرانی سخت دچار شدند تا جائی که برخی از دانشمندان غرب آرزوی بازگشت زنان را به خانه برای خانه‌داری صحیح و حفظ حقوق شوهران و تربیت فرزندان را کردند و این آرزو را علمای پس از آنان هم به ارث بردند و هنوز این آرزو در دل‌های صاف وجود دارد.

آگوست کنت در کتاب النظام السیاسی می‌گوید: دورهٔ انقلاب‌ها و امواج اجتماعیه در این عصر ایجاد ضلالت و گمراهی و مشتی خیالات بر حالت اجتماعی زنان نمود، ولی قانون طبیعی که این عنصر لطیف را به زندگی دائمی منزلی تخصیص می‌دهد تغییر نکرده، و این قانون در اعلی مرتبه درستی و کمال است، و حکمرانی خود را نسبت به جامعه‌ای که می‌خواهد سالم بماند دارد.

تولستوی می‌گوید: بر مرد به خاطر صلاح و سعادت جامعه لازم است، وضع زن را مراقبت نموده، و او را در خانه که عرصه آزادی وسیعی است حفظ نماید تا از اختلال نظام زندگی و از هم پاشیدن خانه و خانواده ایمن گردد.

فیلسوف بزرگ ابن سینا می‌گوید: بر مرد ضروری است که هسمرش را به تربیت اولاد شایسته و تدبیر خانه و خدمات مثبت در چهارچوب زندگی مشغول کند و وسایل و زمینه پوشش و حیای او را فراهم نماید، چه این که اگر زن بیکار و آسوده خاطر بماند قهراً رغبت به لهو و لعب و اسراف در زینت می‌کند و به این خاطر از وظیفه و مسئولیت طبیعی خود خارج می‌شود و با کرامت مرد و حقوق او به مخالفت برمی‌خیزد، مسلماً ضعف تفکر و اندیشه و ظرافت وجدان، و قوای جسمی و روحی او طبعاً میل به نمایش جمال و آرایش و زینت پیدا می‌کند، و خدمت شایسته به مرد را حقیر و ناچیز می‌شمارد و بر احسان‌های او توجهی نکرده و ارزشی قائل نمی‌گردد.

از حکیمی پرسیدند چه چیز تو را به این درجه از کمالات رسانید؟ حکیم گفت همسرم با قبول زحمت کارگردانی خانه و انجام وظائف لازمش در امن نمودن زندگی و توجه به تربیت اولاد، به من آرامش داد، و از دغدغه نسبت به امور خانه راحتم گذاشت، و من از برکت وجود او با خیال آسوده مشغول تحصیل شدم، از این جهت به این برجستگی و مقام رسیدم. «۳»
 

منابع کمال ایمان در جنس زنان

همانطور که در سطور گذشته نوشتم و شواهدی از قرآن و روایات آوردم، استعداد و ظرفیت زن در پذیرش حقایق الهیه و معارف ملکوتیه، و به ثمر نشاندن شجره وجودش با کمک ایمان و اخلاق و اعمال صالحه با مرد برابر است، و به هر مقام معنوی و ملکوتی و منازل و درجات انسانی و پاداش‌ها و ثواب‌های اخروی مرد می‌رسد قطعاً زن هم می‌رسد، و در این زمینه هیچ تفاوتی بین مرد و زن نیست، در این بخش فقط به چند نمونه از این گونه زنان که تا قیامت اسوه و سرمشق جامعه نسوان هستند اشاره می‌کنم:
 
رباب همسر حضرت حسین
او شخصیتی ایمانی، اخلاقی، و قهرمان وفاداری و کرامت، و دارای عظمتی خاص و مقامی والا در صدق و صفا و مادری کم نمونه در جهت مادری، و همسری کم نظیر در جهت همسرداری بود.

پدرش امرء القیس از شخصیت‌های معروف و مشهور زمان خودش بود که در روزگار حکومت عمر بن خطاب از مسیحیت به آئین مقدس اسلام گروید، و از جان و دل تسلیم حق شد، و مدینه را برای ادامه زندگی خود خانواده‌اش انتخاب کرد.

امرء القیس سه فرزند دختر داشت که از شدت عشق به امیرمؤمنان یکی از دخترانش را به امام عارفان و اسوه عاشقان و یعسوب دین امیرمؤمنان تزویج کرد و دختر دوم را به عقد حضرت مجتبی و دختر سوم به نام رباب را به عقد حضرت سیدالشهداء درآورد. «۴»

هشام کلبی تاریخ نویس مشهور دربارهٔ رباب می‌گوید: «کانت من خیار النساء و افضلهن:» «۵»

رباب از بهترین و برترین زنان بود.

رباب از حضرت حسین دارای دو فرزند عالی مقام یکی دختر به نام سکینه و یکی پسر به نام عبدالله یا علی اصغر شد.

علی‌اصغر در سن شش ماهگی در شدت تشنگی در آغوش حضرت حسین به تیر حرمله به شهادت رسید، و گل سرسبد همه کودکان جهان و به اعتقاد پاکان به مقام باب الحوائجی دست یافت!

سکینه در حادثه کربلا حاضر بود، و بنا به قول حضرت حسین به مقام انسلاخ رسید، و از بهترین زنان اهل‌بیت در کربلا بود و بعداً به خاطر کمالات و مقامات معنوی‌اش در صف زنان بزرگ اهل ایمان قرار گرفت.

وفاداری و صفای حضرت رباب نسبت به حضرت سیدالشهداء در حد فوق تصور بود تا جائی که حضرت حسین از اظهار و اعلام این وفاداری و صمیمیت به زبان نثر و شعر دریغ نمی‌کرد!
 
لعمرک اننی لاحب دارا
نحل بها سکینة و الرباب جاحبهما
و ابذل جل مالی
و لیس لعاتب عندی عتاب «۶»
 
به جانت سوگند من خانه‌ای که در آن سکینه و رباب اقامت دارند دوست دارم. آنان را دوست دارم و همه ثروتم را به پای آنان می‌ریزم و هیچ سرزنشکنندهای نیاید مرا در این زمینه سرزنش کند.
 

اسماء بنت عمیس

این زن با کرامت، و منبع اصالت و شرافت، و دارندهٔ عظمت معنوی در همان روزهای اول بعثت که هر مسلمان می‌شد، از طرف مشرکان مکه به انواع بلاها دچار می‌گشت نزد پیامبر اسلام آمد و حق را از جان و دل پذیرفت و با آن حضرت در جهت وفاداری به مقام نبوت و ثابت ماندن در صراط مستقیم بیعت کرد، و سال پنجم بعثت با شوهر بزرگوار و مجاهد و مؤمنش جعفر طیار و نزدیک به هشتاد نفر از مردان و زنان مؤمن برای حفظ دین خود از مکه به حبشه مهاجرت کرد و پس از سیزده سال اقامت در دیار غربت، و تحمل رنج و مشقت در سال هشتم هجرت در روز فتح قلعه‌های خیبر و پیروزی ارتش اسلام بر یهود عنود به مدینه بازگشت.

اسماء خبر شهادت همسر بزرگوارش جعفر را از زبان پیامبر در حالی که آن حضرت از دیدگان مبارکش اشک جاری بود شنید و آن حادثه دردناک را به خاطر خدا تحمل نمود، و با کمال محبت و درایت به تربیت یتیمان جعفر همت گماشت.

این زن فداکار روزی هم خبر شهادت مظلومانه فرزند جوان با کرامتش محمدبن‌ابوبکر را که در اوج جوانی در سن بیست و هفت سالگی از طرف امیرمؤمنان به استانداری مصر منصوب شد و پس از شهادتش جنازه‌اش را میان پوست الاغی گذارده و سوزانده بودند شنید ولی به خاطر خدا و در راه خدا استقامت ورزید و ذره‌ای تزلزل در ایمان و عملش پدیدار نشد!

او به مقام با عظمت ولایت امیرمؤمنان ایمان کامل داشت و نسبت به آن حضرت و اهل‌بیت از معرفت بالائی برخوردار بود و به همین خاطر به خانه امیرمؤمنان رفت و آمد داشت و زمان بیماری حضرت زهرا به پرستاری و مراقبت دلسوزانه از آن حضرت اشتغال داشت. او روزی به عنوان یک افتخار معنوی به حضرت سجاد عرضه داشت: قبلت جدتک فاطمه بالحسن و الحسین

من هنگام ولادت دو فرزند فاطمه زهرا حسن و حسین قابلگی کردم.

این زن با کرامت و خودساخته و آراسته به کمالات معنوی در فراگیری علم و دانش و آشنائی با فرهنگ اسلام و در بهره گرفتن از محضر پیامبر سر از پا نمی‌شناخت، تا جائی که به مقام والائی از علم و دانش دست یافت.

علمای بزرگ اسلام مانند مجلسی اول ملا محمد تقی و فیض کاشانی و ابن‌عبدالبر و ابن حجر عسقلانی مقام ارزشمند این بانوی کم نمونه را ستوده‌اند.

او به دنبال استفاده از دریای دانش پیامبر و کوشش شبانه‌ روزی‌ اش به مرتبه‌ای از معرفت دینی رسید که شوهرش جعفر بن‌ ابی‌طالب و فرزندانش عبدالله و محمد و سعید بن مسیب و عبدالله بن عباس و افراد دیگری از بزرگان و نخبگان از او احادیث مهمی نقل کرده‌اند و در حقیقت در محضر نورانی این زن به افتخار اخذ حدیث نائل شدند، یکی از احادیثی که از او روایت شده این است:

شیخ با کرام صدوق با درایت در کتاب با ارزش خود من لا یحضره الفقیه می‌نویسد:

اسماء دختر عمیس روایت می‌کند، روزی پیامبر در حالی که سرش روی دامن علی بود به خواب رفت و خواب آن حضرت تا غروب آفتاب ادامه یافت در حالی که امیرمؤمنان نماز عصرش را نخوانده بود، هنگامی که پیامبر بیدار شد و از این موضوع مطلع گردید، دست به دعا برداشت و گفت: خدایا علی در حال اطاعت تو و پیامبرت بوده اکنون خورشید را برای او بازگردان، اسماء می‌گوید: من با دو چشم خود دیدم به قدرت حق خورشید بازگشت و آنگاه علی (ع) وضو گرفت و نمازش را در ظرف عصر خواند و سپس خورشید غروب کرد. «۷»
 
ام سلیم بانوی دانش و اخلاق و مجاهدت
گروهی از مورخان و رجالنویسان بزرگ از علمای شیعه و اهل تسنن این بانوی با فضیلت و دانشمند و مجاهد را از راویان حدیث از رسول خدا (ص) نوشته‌اند و او را مورد تمجید و تکریم قرار داده‌اند.

شیخ طوسی در رجال خود، علامه مامقانی در تنقیح المال و ملاعلی علیاری در بهجة الآمال و علامه اردبیلی در جامع الرواة و ابن اثیر در اسد الغابة و ابن حجر عسقلانی در الاصابة او را از یاران و اصحاب ممتاز رسول خدا و راوی حدیث از آن بزرگوار شمرده‌اند و عبدالله بن عباس را یکی از شاگردان او به حساب آورده‌اند، مرحوم امین در کتاب اعیان الشیعه می‌نویسد:

«و روت ام سلیم عن النبی احادیث و کانت من عقلاء النساء:» «۸» ام سلیم از پیامبر احادیثی روایت کرده و از زنان خردمند بوده است.

او در مرتبه‌ای از فضل و تقوا بود که گاهی پیامبر به منظور تفقد و احوال‌پرسی به خانه او می‌رفت، و او برای حضرت غذا فراهم می‌کرد و آن حضرت می‌فرمود: من نسبت به این زن باید لطف و مهربانی داشته باشم زیرا علاوه بر موقعیت علمی‌اش، برادر و پدرش با من در جهاد شرکت کرده و به شهادت رسیده‌اند.

همسر او ابوطلحه زید بن سهل انصاری است که در همه جنگ‌ها مانند بدر، احد، خندق، خیبر و حنین شرکت داشته و از مجاهدان و شجاعان زمان پیامبر بود، او زمانی که به خواستگاری‌ام سلیم آمد و آن موقع کافر و بت‌پرست بود و از ثروت و شهرت برخورداری داشت، ام سلیم در پاسخ او گفت: من با این شرط با تو ازدواج می‌کنم که اسلام اختیار کنی و مهریه و صداق من هم همان اسلام آوردن توست و از تو درهم و دیناری نمی‌خواهم، و ابوطلحه پذیرفت و این ازدواج با مهریهٔ مسلمان شدن کافر تحقق یافت!

ام سلیم بانوی شجاع و دلاوری بود، در جنگ‌های اسلام با کفر در رکاب پیامبر شرکت می‌کرد، در جنگ احد به تشنگان آب می‌داد و مجروحین جنگی را مداوا می‌کرد، در جنگ حنین در حالی که فرزندی در رحم داشت شرکت نمود، و خنجری در دست گرفته می‌گفت: این اسلحه را به دست گرفته‌ام تا اگر کسی از مشرکین نزدیک من بیاید شکم او را پاره کنم و نهایتاً رفتار او در این جنگ به گونه‌ای بود که مورد تحسین پیامبر قرار گرفت.

فرزند نوجوانش ابو عمیر که به شدت مورد علاقه او و شوهرش ابوطلحه بود بیمار شد، و زمانی که ابوطلحه در خانه نبود بر اثر سختی مرض از دنیا رفت، هنگام شب که ابوطلحه به خانه آمد و خواست کنار بستر نوجوانش به احوال‌پرسی برود ام سلیم گفت: او آرمیده و در حال استراحت است، و سپس برای شوهر خسته از کار برگشته سفره غذا پهن کرد، و پس از صرف شام با شوهرش به بستر رفتند در ضمن گفتگو به شوهرش گفت: اگر کسی به یکی از همسایگان خود امانتی بدهد و پس از مدتی امانت خود را پس بگیرد آیا کسی که امانت را گرفته بود از این که همسایه امانت را پس گرفته است ناراحت شود و سر و صدا و گریه سر دهد صحیح است؟!

ابوطلحه گفت: نه این کار صحیحی نیست و پس دادن امانت آه و ناله ندارد.

ام سلیم در این موقعیت گفت: حال که چنین است توجه داشته باش که خداوند فرزندی به عنوان امانت به ما داده بود و اکنون او را پس گرفته و فرزند نوجوان ما از دنیا رفته، و حال باید حوصله و صبر پیشهسازی و مرگ فرزند را به حساب خدا گذارده با صبر و تسلیم او را به خاک بسپاری.

سپس ابوطلحه آمد و داستان صبر و تدبیر همسر بزرگوارش را برای رسول خدا توضیح داد، آن حضرت به درایت و مقاومت ام سلیم آفرین گفت و درباره‌اش دعای خیر کرد و گفت: پروردگارا شب این زن و مرد را مبارک گردان.

ام سلیم همان شب باردار گردیده بود و پس از به دنیا آمدن او را در پارچه‌ای پیچید و برای کام برداشتن و نامگذاری به حضور رسول خدا آورد، آن حضرت در حق نوزادی که عبدالله نامیده شد دعای خیر کرد.

در اثر دعای آن حضرت، عبدالله انسان موفق و با منفعتی شد، تا آنجا که ده فرزند از او به وجود آمدند فرزندانی که همه قاری قرآن و حاملان علم و دانش شدند. «۹»
 
خوله همسر حمزه سیدالشهداء
شیخ طوسی و ابن عبدالبر و ابن اثیر که از علمای بزرگ شیعه و اهل تسنن می‌باشند، خوله را که دختر ثامر انصاری همسر حمزه است از زنان صحابی رسول خدا و راوی حدیث از آن حضرت ذکر کرده‌اند.

کنیه او ابومحمد است که روایات نسبتاً زیادی از رسول خدا نقل کرده است:

خوله می‌گوید: رسول خدا با حمزة دربارهٔ مال دنیا گفتگو می‌کردند، که پیامبر فرمود:

«ان الدنیا خضرة حلوة فمن اخذها بحقها بورک له فی‌ها و ربّ متخوض فی مال الله له النار یوم القیامة:» «۱۰»

دارائی و ثروت دنیا چون سبزه شیرینی است که هر کس آن را از طریق حق و راه مشروع تحصیل کند آن دارائی به سود او مایه خیر و برکت است، ولی چه بسیار مردمی هستند که در ثروت خدا غرق می‌شوند ولی به خاطر کسب آن از راه غیر مشروع، یا بخاطر نپرداختن حقوق واجب آن، شایستهٔ آتش دوزخ در قیامت‌اند.

و نیز این زن بزرگوار از پیامبر روایت می‌کند که آن حضرت فرمود: آیا می‌خواهید راه پاک نمودن گناهان را از دامن خود برای شما بگویم، حاضران جواب مثبت دادند.

حضرت فرمود: در همه حال با وضو باشید، به مساجد زیاد رفت و آمد کنید، و هر نمازی را که خواندید عشق و انتظار انجام دادن نماز بعدی را در قلب بپرورانید.
و هم چنان خوله نقل می‌کند که رسول خدا فرمود:

«ما یقدس الله امة لا یأخذ ضعیف‌ها من قویها حقه غیر متعتع:» «۱۱»

خداوند امتی را مورد ستایش قرار نمی‌دهد و به خوشبختی نمی‌رساند که در میان آنان شخص ضعیف نتواند حق خود را از افراد قدرتمند بدون دلهره و اضطراب پس بگیرد.
 
نسیبه بانوی دانشمند و فداکار و همسر و مادر شهید
نسیبه انصاری دختر کعب همسر زیدبن عاصم و مادر حبیب و عبدالله از زنان مجاهد و صحابی فداکار رسول خدا و از راویان حدیث از زبان پیامبر اسلام است.

سرگذشت این بانوی کم نظیر و قهرمان فداکار بسیار جالب است، ابن‌اثیر جزری و ابن‌عبدالبر اندلسی و ابن حجر عسقلانی که دربارهٔ سوابق درخشان او سخن می‌گویند می‌نویسند: در بیعت عقبه که شصت و دو مرد از قبیله خزرج شرکت داشتند و با رسول خدا بیعت کردند دو زن نیز یعنی نسیبه و خواهر وی حضور داشتند، و آنان نیز با آن حضرت بیعت کردند و به اطاعت از پیامبر اقرار نموده و متعهد شدند.

این جریان خود دلیل است که اسلام از آغاز برای شرکت زنان در امور اجتماعی با رعایت شرایط لازم عنایت داشته است.

نسیبه در بیعت رضوان نیز حضور داشت، و در جنگ احد شرکت کرد، و در جنگ یمامه که پس از رحلت رسول خدا با مسیلمه کذاب اتفاق افتاد حضور یافت و به جنگ جانانه پرداخت و بدنش دوازده زخم برداشت و یک دست او قطع شد. «۱۲»

ام سعد دختر ربیع می‌گوید: یک روز به خانه نسیبه وارد شدم و گفتم: خاله جان از وضع روز جنگ احد برای من تعریف کن.

نسیبه گفت: هنگامی که رسول خدا برای جنگ احد حرکت کرد، من هم به همراه او به جبهه جنگ رفتم، کارم این بود که مشک آبی را به دوشم انداخته و لشگریان و یاران پیامبر را آب می‌دادم، تا زمانی که شکستی به سپاه وارد شد و آنان جبهه و پیامبر را رها کرده فرار می‌کردند! اینجا بود که من خود را به پیامبر رسانیدم، مشک آب را زمین انداختم و با شمشیر و تیر به جنگ برخاستم و دشمنان مهاجم را از اطراف آن حضرت می‌راندم، و از عمق جان از رسول خدا دفاع می‌کردم که در آن حال زخم‌های زیادی بر بدنم وارد شده بود.

ام سعد می‌گوید در حال گفتگو با نسیبه متوجه شدم در گردنش گودی زخمی از جنگ احد هنوز به چشم می‌خورد، پرسیدم این زخم را چه کسی بر بدنت زده؟ گفت: ابن قمیئه «۱۳»

نسیبه آن زن صابر و با استقامتی است که شوهرش زیدبن عاصم در جنگ احد به شهادت رسید، و فرزندش حبیب در جنگ یمامه به دست مسیلمه گذاب به شرف شهادت نائل شد.

درجات ایمان و اخلاص این زن و فداکاری خالصانه‌اش در جنگ احد به جائی رسید که پیامبر فرمود: وفاداری و مقاومت نسیبه بهتر و بالاتر از بسیاری از مردان است.

فرزندش در جنگ احد همراه او بود، در گیر و دار شکست سپاه اسلام و فرار بزدلان می‌خواست فرار کند مادرش نسیبه به او نهیب زد: پسرم از که فرار می‌کنی؟ از خدا و پیامبر! فرزندش را برگرداند، در حمله دشمن شهید شد، نسیبه شمشیر فرزند را براشت و بر ران قاتل ضربتی سنگین زد و او را به جهنم فرستاد در این هنگام پیامبر به او فرمود:«بارک الله علیک یا نُسیبة.»

شرح زندگی زنان تربیت شده مکتب اسلام، و رشد یافته در عرصه نبوت و ولایت را در کتاب‌هائی چون بجار، ریاحین الشریعة، زنان قهرمان، اسد الغابة، الاصابة، الاستعیاب، اعلام النساء المؤمنات، تنقیح المقال، بهجة الآمال، رجال شیخ طوسی، جامع الرواة اردبیلی، اعیان الشیعه ببینید تا به شخصیت و ظرفیت و استعداد این جنس پاک و مکمل حیات مردان و پرورشدهنده انبیا و امامان آگاه شوید، و دیگر زنان که خود را به اختیار خود از حوزه تربیت توحید ونبوت و ولایت محروم کرده‌اند بدانند که چه ستم و ظلمی بر خود روا داشته و خویش را بخاطر لذات حرام چند روزه از دست رفتنی از سعادت ابد بی‌نصیب نموده، و با نشان دادن روی و موی و آرایش و زینت و جمال خود به نامحرمان چه بذر فسادی را در دل آنان کاشته، و بنیان چه خانواده‌هائی را تخریب نموده و چه زنانی را از شوهر خود محروم و چه فرزندانی را از پدر یا مادر یا هر دو به خاطر فاسد کردن مرد به بلا و مصیبت نشانده‌اند!

در رابطه با آیات ۲۲۱ تا ۲۲۳ مقدمه‌ای که دربارهٔ وضع زن در اقوام و ملل و مسئله ازدواج و طلاق او، ظلم‌هائی که در شرق و غرب به او شده و تاکنون در برخی از ملت‌ها ادامه دارد نگاشتم بیش از حد معمول طولانی شد، ولی برای نشان خدمات بی‌نظیر اسلام به زن، و زنده کردن شخصیت ذاتی و فطری او، و نظام دادن ازدواج و طلاق به ویژه حقوق او بر اساس وحی چاره‌ای جز نوشتن آن مقدمهٔ طولانی نداشتم، اینک به توضیح و تشریح سه محوری که در آن سه آیه مبارکه مطرح است و آن عبارت است از ازدواج، قاعدگی و طهارت، تمکین در برابر حقوق شوهر می‌پردازم و فکر می‌کنم مسائل مربوط به این سه آیه و آیات ۲۲۴ تا ۲۴۵ که همه و همه در رابطه با زن و حقوق زن بر عهده شوهر، و مسئلهٔ حاملگی و اولاد و شیر، و شقوق مختلف طلاق و مسئولیت‌های بسیار مهم اخلاقی شوهر به هنگام طلاق زن است نیز از حد معمول طولانی‌تر شود، و از این طولانی شدن هم چاره‌ای نیست، چون با بررسی همه جانبه این آیات خدمات گران‌بهای اسلام نسبت به زن و شخصیت او روشن می‌شود، باشد که مردان و زنان امت از اسلام که راه نجات همه جانبه پیش پای آنان نهاد قدردانی کنند، و زحمات پیامبر و ائمه طاهرین وعلمای بزرگ امت را ارج نهند، و بدانند که قدردانی از اسلام و ارج نهادن به زحمات پیامبر و اولیای اسلام در گرو عمل به نسخه‌های شفابخش آنان در رابطه با امور زندگی و خانواده و رعایت حقوق قرار داده شده بر عهدهٔ آنان است.
 
پی نوشت ها
(۱)- کشف الفرور ۲۹۴.
(۲)- الزام النواصب.
(۳)- کلمات بزرگان از کتاب کشف‌الغرور ص ۲۴۲ با تصرف در عبارات نقل شد.
(۴)- انساب الاشراف ج ۱ ص ۱۹۵.
(۵)- الاغانی ج ۱۶ ص ۱۴۱.
(۶)- البدایة و النهایة ج ۸ ص ۲۱۲.
(۷)- جایگاه بانوان در اسلام ۱۱۰.
(۸)- اعیان الشیعه ج ۳ ص ۴۷۹.
(۹)- ریاحین الشریعه ج ۳ ص ۴۰۸.
(۱۰)- اسد الغابه ج ۵ ص ۴۴۲.
(۱۱)- اسد الغابة ج ۵ ص ۴۴۸.
(۱۲)- ریاحین الشریعه ج ۵ ص ۸۱.
(۱۳)- الاستعیاب ج ۴ ص ۴۷۶.


منبع: سایت عصر شیعه